ناشرانی که در تمام طول سال بیش از آنکه به فروش کتابهایشان امیدوار باشند، در جستوجوی راههای دیگرند تا خواب طولانی سرمایهشان را در ویترین کتابفروشیها جبران کنند. بسیاری از آنها تقویم، سررسید، پوستر و... چاپ میکنند تا در کنار انتشار کتاب، چرخش مالی بهتری ایجاد شود. نمایشگاه کتاب ما بیش از آنکه محلی برای تبادل فرهنگی باشد، ویترینی برای نمایش این تلاش رنجآور است.
البته دولت با فراهم کردن امکان برگزاری این نمایشگاه، فرصتی پدید میآورد که ناشران در یک دوره کوتاه 10 روزه ابتدای سال، خود را برای باقی سال که مثل همیشه رونق زیادی نخواهد داشت، آماده کنند. این امکان، فرصت مهم و قابل توجهی است و برای مردم نیز تشویقی است برای آنکه دست کم برای آشنایی با کتابهای روز هم که شده، سری به نمایشگاه بزنند.
اما در عین حال، اگر در یک بررسی سطحی و گذرا به موضوع چرخه مالی کتاب نگاه کنیم، رابطهای دوسویه میان ناشر و خریدار در گام اول و وجود دولت (بهعنوان ناظر و حامی) و نویسنده (بهعنوان تولیدکننده اصلی محتوا) در مرحله بعد، خودنمایی میکند. حکایت نویسنده در این چرخه، حکایت پرسوزوگدازتری است و بهتر است دستکم فعلا نادیدهاش بگیریم و کتاب را از وقتی که به شکل یک کالا درآمده، در نظر داشته باشیم.
در رابطه دوسویه میان ناشر و مردم، دولت دست کم دو رویکرد را میتواند برای اثرگذاری و تسهیل امور در نظر بگیرد؛ رویکرد خریدار محور و رویکرد فروشنده محور.رویکرد خریدار محور با پرداخت یارانه به اقشار کمدرآمد، نظیر بن کاغذی و بن الکترونیک خرید کتاب خودنمایی میکند که روشی موقتی است.
روش مؤثرتر و عمقیتر، تلاش مراجع مرتبط برای ارتقای جایگاه کتاب در نگاه مردم و کتابخوان کردن آنها و در یک کلمه، بهبود فرهنگ کتابخوانی است؛ کاری که دولت در سالهای گذشته، بیش از روش موقتی، انرژیاش را صرف آن کرده است و البته به این سادگیها به نتیجه نمیرسد.
اما در رویکرد فروشنده محور، دولت میتواند با حمایت از ناشران و فروشندگان کتاب، توان مالی و ظرفیت اقتصادیشان را افزایش دهد. پرداخت یارانه خرید کاغذ در دولتهای گذشته به ناشران، تلاشی در این مسیر بود که در دولت نهم، با حذف این یارانه و تبدیل آن به بن الکترونیک کتاب، دولت، رویکرد خود را از فروشنده محور به خریدار محور تغییر داد.
با این حال، هنوز هم شاید اگر حمایتهای گوناگون دولت از ناشران - نظیر خرید کتاب و شیوههای دیگر حمایتی - نباشد، بسیاری از ناشران توان ادامه راه را از دست خواهند داد یا به کارهای حاشیهای (چاپ سررسید و پوستر و عکس هنرپیشهها و...) یا انتشار کتابهای کمکآموزشی و عامهپسند و سخیف روی خواهند آورد.
این آخری، شاید همان فرایندی است که آرامآرام در سینما نیز روی داد و بسیاری از تهیهکنندگان و سرمایهگذاران برای تضمین بازگشت سرمایه، به سمت تولید کارهای نهچندان قابل اعتنا و گاه، کاملا سخیف روی آوردند، چراکه مردم انگار رغبت زیادی برای دیدن فیلمهای جدی ندارند؛ درست همانطور که رغبتی برای خواندن کتابهای جدی ندارند.
به جز اینها یا به عبارت بهتر، در کنار اینها، حمایت دیگری نیز وجود دارد که میتواند نقش دولت را بهعنوان تسهیلکننده چرخه اقتصادی با کمترین دخالت، پررنگتر کند؛ راهی که بهنظر میرسد ریشهایتر و ماندگارتر است؛ بهعنوان نمونه، تصویب لایحههای حمایتی برای بالا بردن توان اقتصادی ناشران مثل لایحه ساماندهی فرایند حمایت از ناشران،
موزعین و کتابفروشان. این لایحه که مدتهاست در چرخه اداری میان اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، شورای شهر، فرمانداری و... در گردش است، در 2 روز گذشته به آخرین مراحل خود نزدیکتر شد و فرمانداری تهران نیز موافقت خود را با آن اعلام کرد. اما این موافقت بهصورت مشروط صورت گرفت که البته از شروط مورد بحث، خبری منتشر نشده است.
اجرای این لایحه، یکی از موارد حمایت فروشنده محور خواهد بود که البته شاید به تنهایی رویکرد مناسبی برای بهبود چرخه اقتصادی کتاب نباشد اما میتواند در کنار تلاش دولت برای بهبود کتابخوانی در کشور، گام مؤثری باشد. مطابق این لایحه، ناشران و کتابفروشان، بیش از آنکه تاجر محسوب شوند، فرهنگی فرض میشوند؛
درست مثل پزشکان که برای راهاندازی مطب مجبور نیستند در محیطهای تجاری، هزینههای سرسامآور را متقبل شوند. در آن صورت، شاید در یک چشمانداز وسیعتر، حتی قیمت کتاب نیز پایینتر بیاید یا دست کم ناشر قدرت مالی بیشتر به دست آورد و برای کتابهایش برنامههای بهتری بچیند.
این لایحه که اواخر سال گذشته در شورای شهر هم تصویب شد، بندهای جالب دیگری نیز دارد که همگی با هدف حمایت زیربنایی از ناشران و کتابفروشان تنظیم شدهاند و شاید وقت آن رسیده باشد که بعد از چند سال، شاهد اجرایش هم باشیم.